موریل روکیسر میگوید: «جهان از اتمها ساخته نشده؛ از داستانها ساخته شده است»
داستانهایی که آوازهشان به گوشمان رسیده و در کتابها و فیلمها خواندهایم، به کنار. من به داستانهایی فکر میکنم که بیست چاری برای خودمان تعریف میکنیم. حرفهایی که خطاب به خودمان یا دیگران به خودمان میزنیم. خیلی خیلی بیشتر از حرفهایی که به دیگران میزنیم را به خودمان میگوییم. به نظر نمیآید، اما واقعا اینگونه است.
اگر خودمان را با داستانهایی که به خودمان میگوییم میشناختیم، چگونه میبودیم؟ هر روز به محض اینکه چشمانمان را باز میکردیم فکرها سرازیز میشدند. ساعت چند است؟ دیرم شده؟ فقط کمی دیگر بخوابم، امروز چه کارهایی دارم؟ کجاها باید بروم؟ چرا همیشه من باید بروم؟ وقتم کم است باید عجله کنم، چرا کتری پر آب نیست، فلانی چرا اینجوری است، هوا چه گرم است، و … تا وقت خواب همچنان ادامه دارند. تازه بعضی وقتها توی خواب هم رهایمان نمیکنند. داستانهایمان با ما عجین میشوند.
روز از نو و داستانهایمان هم از نو. ساعت چند است، دیرم شده؟ فقط کمی دیگر بخوابم … البته داستان جدیدی نداریم به خودمان بگوییم، همان قبلیها را از نو میگوییم. مگر اینکه کتاب، فیلم، شعر یا اتفاقی بتوانند تغییر یا تصرفی در داستانهایمان ایجاد کنند و ذهنمان را برای لحظهای از کارهای روزمرهمان ببرند به دوردستها.
در این زمینه، نوشتن هم دستی بر آتش دارد. چه دستِ خوشی هم دارد. با نوشتن، داستانهایی که به خودمان میگوییم را پیش رویمان قرار میدهیم. وقتی هر روز بنویسیم، این شانس را پیدا میکنیم که یکی دو داستانی را که روز قبل به خودمان گفتهایم را ادامه دهیم. مثلا روز اول، یکی از داستانهایمان، داستان دیر بیدار شدنمان است که وقتی نوشته میشود، بیشتر مورد توجهمان قرار میگیرد. روز بعدی، داستانمان را از جای قبلی ادامه میدهیم و وقتی باز هم مینویسیماش، برایمان جدیتر میشود. دنبال راهحلی برایش میگردیم. راهحل را پیدا میکنیم. فردایش راهحلمان را پیگیری میکنیم. پس فردایش، مرحلهٔ بعدی راهحلمان را پیگیری میکنیم و … تا اینکه به رضایت برسیم.
همهمان، چندین داستان مهم در زندگیمان داریم که نیازمند ادامه یافتن هستند. هر چه جلوتر میرویم، جالبتر میشوند. به نقاط حساسی میرسند. باید آنها را آنقدر ادامه دهیم تا به پایان خوش برسند. روزانهنویسیهایمان در این راه به ما کمک میکند و این داستانهایمان را از باتلاق روزمرگی بیرون میکشد و آنها و خودمان را میپروراند. روزهایمان پر از سرنخ هستند، فقط به ارادهای برای دنبال کردن نیاز دارند.