
در این مدتی که گذشت همچنان دغدغه اتلاف وقت و بهینه استفاده نکردن آن را داشتم. مدتی است که بهرهوری ذهنم را درگیر خودش کرده، میخواهم ابتکار به خرج داده و آن را حل کنم. به این نتیجه رسیدهام که عدم بهرهوری ریشه یا ریشههایی دارد. مثلا من با زیرنظر گرفتن رفتارها و احوالات اخیرم به علتهای ریشهای رسیدهام که یکیاش را الان مینویسم.
پنج دقیقه ده دقیقههای کذایی:
روزهایی که ده دقیقه زودتر از خواب بیدار میشوم و بدون انجام هیچ کار خاصی منتظر بقیه میمانم تا صبحانه را با هم بخوریم. گاهی همان ده دقیقه را هم میخوابم تا سر زمان بیدار شوم آن وقت حس پرخوابی بهم دست میدهد؛ با حس پرخوری و پرخوابی وحتی پرگویی احساس ناراحتی میکنم. پنج، ده یا پانزده دقیقههایی که از انجام کارها اضافه میآورم ولی آنقدری نیستند که سراغ کار دیگری بروم. اندک دقیقههایی که در انتظار رند شدن ساعت میمانند!، پنج ده دقیقههایی که بدون دلیل خاصی و بیهدف به صحبتهای بیهوده و از این در و آن در گفتن سپری میشوند، حرف هم که همیشه حرف میآورد، گاهی اوقات بحث الکی میآورد و هم زمان را اضافه میکند و هم حواس را میبرد جاهای دیگر. و البته از سر بیکاری پنج ده دقیقه آنلاین شدن و بحث همیشه شیرین شبکههای اجتماعی که خبر و مطلب و حواسپرتی مثل نقل و نبات در آن ریخته. پیامها و چتهای اکثرا نامربوط گروهها به کنار.
فکر میکنم با این شکل سپری کردن همین زمانهاکمکم به تنبلی در کارهای بزرگتر عادت میکنیم. با همین حسِ ناخوشایندِ خوب سپری نکردن زمان خو گرفته و مقاومتمان را در برابر آن از دست میدهیم. جدای از این، مجموع این دقایق شاید به ساعتها برسد. مثلا اگر سر جمع دو ساعت از روزمان را اینگونه از دست بدهیم چیزی از آن نمیماند.
گاهی همین دو ساعت تمام آن چیزی است که با فراغت از کار و تلاش روزانه برایمان باقی میماند تا به آن کار و مهارتی که به آن علاقه داریم بپردازیم. البته که نمیشود این رقم را صفر کرد ولی میشود با آگاه بودن از آن، آن را به مسیر بهینهتری هدایت کرد. مثلا لیستی از کارهای مفید و کوچک داشته باشیم و در این زمانهای کوتاه انجامشان دهیم.
آنقدر برای کارهای اصلی برنامهریزی میکنیم که از این زمانهای کوچک غافل میشویم. در صورتی که همین زمانها میتواند برنامههای اصلیمان را نیز تحت تاثیر قرار دهد و از کیفیت آن بکاهد. مثلا با یکبار چک کردن شبکههای اجتماعیمان شاید خبری را بخوانیم که به کلی تمرکزمان را منحرف کند، با فرض اینکه فقط همان پنج دقیقه را آنلاین باشیم و بیشتر دربارهاش جستجو نکنیم، حواسپرتیاش که با ما میماند و ذهنمان هی میخواهد برگردد و عطشش را برطرف کند.
تصمیم سادهای برای حل آن دارم: همچنان اینگونه رفتارهایم را مشاهده میکنم، فهرستی از کارهای کوچکی داشته باشم که میتوانم جایگزینشان کنم و سعی کنم که جایگزینشان کنم.