امروز دفتر نوشتههای دوسال پیشم را مرور میکردم. همینطور ورق میزدم تا در یکی از صفحاتش متوقف شدم. تاریخش برای 31 تیرماه 95 بود. از اینکه تاریخ زده بودم خوشحال شدم در نوشتههای الانم یادم میرود تاریخ بزنم. از طرف دیگر دیدن نوشتههای قدیمی تر برایم مصداق این جمله بود که کاری را انجام بده که آیندهات به خاطر آن از تو تشکر کند.آن صفحه یک یادداشت برداری از یک کتاب در مورد خلاقیت بود ولی اسم کتاب را ننوشته بودم.
ویژگی 4 دسته از افراد مختلفی را بیان کرده بود که با آنها ارتباط داریم و طبیعتا تاثیراتی را نیز روی ما دارند. نامگذاری این افراد به نظرم جالب رسید. متن کتاب هم رسمی نیست و از اصطلاحات عامیانه تر استفاده کرده است.
– افراد جدی: تقریبا در مورد همهچیز ایدههای خیلی جدی دارند؛ هنر جدی و هنرمندان خیلی جدی. یعنی به تئوری چسبیدهاند نه به عمل. در ارتباط با اینها تو و ایدهی درخشانت میتواند کاملا ضعیف به نظر برسد.
– آدمهای خیلی مهم: بیشتر تظاهر به مهم بودن میکنند. ماشینهای خیلی مهم سوار میشوند و میگویند هیچکس خلاقیت تو رو جدی نمیگیره مگر اینکه ماشین گرون قیمت سوار شی.
– آدمهای متخصص: میخواهی حرفهایت را به آنها بگویی ولی در عمل انگار دکمهی صحبت کردن آنها را فعال کردهای. آنها بلافاصله حالت متخصص بودن میگیرند. فکر میکنند گفتگو یک مسابقهی ” اطلاعات عمومی” است و آنها رقیبان سرسخت این مسابقهاند. علاقمند هستند که بگویند خودشان چه کسانی هستند تا اینکه بفهمند تو چه کسی هستی.
– برج مراقبت: از تو پشتیبانی میکنند. اگر ناگهان تصمیم بگیری به جای مریخ به ونوس بروی آنها با آرامش میگویند:” کاپیتان قبل از رفتن سوختات را چک کن”. آنها هرگز نمیگویند: پسر! چه ایدهی احمقانهای.
.
.
.
به نظرم در میان این مهمه افراد متخصص، مهم و جدی داشتن یک برج مراقبت کافی نیست. لازم است که فناوریاش را بومیسازی کنیم و یک برج مراقبت درونی هم مستقر کنیم تا خودمان را ایمن نگه داریم. لزوما این افراد در اطرافمان نیستند گاهی افراد متخصص، مهم و جدی درونمان نقش پررنگ تری نسبت به هم نوعان بیرونیشان بازی میکنند.