معمولا حاشیهی دفترهایم پر از یادداشت یا جملات کوتاهی هستند که اتفاقی به آنها برخوردهام، خوشم آمده و آنها را نوشتهام. فرقی نمیکند در مورد چه چیزهایی باشند، خواه یک بیت شعر باشد خواه یک نکتهی گرامر انگلیسی، آدرس یک سایت یا یک شماره تلفن.
در دبیرستان بود که فهمیدم با یکبار نوشتن از روی درس یا مسئلهای، آن را بهتر یاد میگیرم و واقعا هم نتیجه بخش بود. امروز میخواستم چند برگهی کنده شده از دفترم را دور بیندازم، نگاهی به آنها انداختم. نگاهی که باعث شد دو سه بار این چند صفحه را که یک رونویسی بود و بالای آن نوشته بودم ” حافظ رنج میبرد” را بخوانم.
با ایدهی رونویسی از آثار ادبی در باشگاه تولیدکنندگان محتوا آشنا شدم. علت دقیقش را یادم نمانده فقط میدانم که حتما مفید و سودمند است. یادم هم نیست که آن را از کجا رونویسی کردهام. عنوانش را در گوگل سرچ کردم و فهمیدم نویسندهاش علی دشتی است.
متن شیوایی که با بهرهگیری از اشعار حافظ، تصویری روشن از شرایط عصر او را به ما نشان میدهد. رنجهایی که او میبرد را بیان میکند. رنج هایی که مختص همهی دورانهاست و اینکه چگونه افکار روشن حافظ در این تاریکیها میدرخشد.
” بهرِ یک جرعه که آزار کسش نیست
زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
این جرعه، تنها جرعهی شراب نیست که مردم نمیپسندند و مرتکب آشامیدنش را ” تعزیز” یا ” تکفیر” میکنند، جرعهی آزادیِ اندیشه و آزادگیِ روح نیز هست که طبیعت برده پسند مردم نمیتواند آن را تحمل کند.”