از آخرین تاثیرهایی که پذیرفتم، تاثیر بابت تصمیم یک فرد بود. نه خودِ تصمیمی که گرفته بلکه تواناییاش که در یک شرایط حساس، اضطراب و نگرانیاش را کنترل کرده، راهحلها را بررسی کرده و تا لحظات آخر صبر کرده تا راهحل مناسب و کمهزینهتری بیابد. و یافته بود. به تصمیمهای حساس افراد دیگری که در ذهنم بود هم فکر کردم. آنهایی که تصمیمهای بزرگ گرفته بودند یک پله در ذهنم بالاتر آمدند.
دقیق نمیدانم از چه چیزی در تصمیمگیریهایشان خوشم آمده است، ولی همین که در شرایطی، کار درست را تشخیص میدهند، و نه آسانترین کار و دل بخواهترین کار را، و پای آن میایستند زیباست. خیلی زیباست. تشخیص کار درست در شرایط معمولش هم دشوار است، چه برسد هنگام تصمیمگیریهای دشوار.
گاهی اوقات، زندگیمان به دو بخشِ قبل از یک تصمیم و بعدش تبدیل میشود. من که دقت کردم دیدم خیلی وقتها دمدستیترین تصمیم را میگیریم. تصمیمهای دمدستی، نتایج دمدستی هم دارند. همهاش هم تصمیمهای بزرگ نگیریم که در اجرایشان بمانیم؛ خوب است تصمیمهایی هم داشته باشیم که برایش تلاشی هم بکنیم. که معیارهای بالاتری داشته باشد. به چالش بکشدمان. خودمان را به خودمان ثابت کنیم.
حتی فکر کردن به این افراد هم برایم الهامبخش است. بهشان که فکر کنم بخشی از شکوهشان به من هم منتقل میشود.