تو بچگیهامون با بالش برای خودمون خونه میساختیم و قلمروهامون رو از همدیگه جدا میکردیم. بالشهایی که با یه ضربه کوچیک یا حتی خودبهخود روی زمین میافتادند، تنها داراییمون برای مرزبندیهامون بود.
میگن قدرت و نحوهٔ استفاده افراد از اون شخصیت آدمها رو نشون میده. میتونیم این جمله رو به این شکل هم بگیم که زمان و نحوهٔ استفادهٔ افراد از اون شخصیت آدمها رو نشون میده. زمان یک قلمرو در دسترس برای همهٔ ماست. اگر شرایط مختلف آدمها رو هم در نظر بگیریم، میتونیم بگیم همهمون یه قلمرویی در حدی که حداقل یه جای پایی داشته باشیم داریم. اینکه چجوری بر اون حکمفرایی میکنیم، داخلش چه بناهایی میسازیم، چقدر آبادش میکنیم به خودمون بستگی داره. اتفاقا هر چی محدودهٔ قلمرو زمانیمون وسیعتر باشه، آیاد کردنش دشوارتره.
اینجوری که ما در قلمروِ زمانیمون حکمفرمایی میکنیم، خیلی شبیه استفاده از همون بالشهای نرم برای تعیین مرزهای کارهامونه که با یه نسیم وَر میافتند. مثلا توی برنامهریزی نیم ساعت رو به کتاب خواندن اختصاص میدیم اما سر پنج دقیقه کتاب رو میذاریم کنار. مرزهای زمانبندیمون به راحتی فرو ریخت. یا از اونطرف، وقتی نیم ساعت میخوایم آنلاین بشیم میشه یک ساعت. بالشهای خائن با تنبلیمان دست به یکی کردن! نمیتونیم خودمون رو وادار به انجام کاری در همون بازهای که براش تعریف کردیم کنیم.
امروز با عبارت blocks of time یا بلوکههای زمانی آشنا شدم که به وقتی میگن که پیشاپیش هر لحظه از روزهات رو برنامهریزی میکنی و تمام تمرکزت رو روشون میذاری. اینجوری هم بهرهوری خودمون بالا میره و هم بقیه نمیتونن مزاحممون بشن و زمانمون رو بدزدند. مفهومش جدید نیست ولی اسمش برام جالب بود. یاد بلوکهای بتنی افتادم که به استقامت و سختی شهره هستند. با خودم گفتم شاید به این دلیل اسم بلوک رو انتخاب کردند که بین کارهامون مرزهایی از جنس بتن بسازیم تا به راحتی نتونیم ازش رد بشیم و بریم سراغ کارهای دیگه. زمانهامون رو بلوکبندی کنیم، یک نه محکم به پیچوندن کارهامون بگیم و تا زمانی که زمانبندیهامون رو پر نکردیم دست به هیچ کار دیگهای نزنیم.