
اصلا نمیتوانم با کارهای فنی سایت و لپتاپ ارتباط برقرار کنم. خوشحالم که قالبهای از پیش طراحیشدهای وجود دارند و اکنون من میتوانم در آن بنویسم. اگر وجود نداشتند دیگر مجبور بودم یادش بگیرم. دفعه اولی که میخواستم روزانه نویسیهایم را در یک فایل ورد بنویسم، مانده بودم که بعد از پر شدن یک صفحه چطور بروم صفحه بعدش؟ کدام دکمه را بزنم؟ آخرش از دوستی پرسیدم. حتی او هم لحظهای ماند و گفت خودبهخود میرود صفحه بعد دیگر.
آخرین استفادهام از ورد برمیگشت به سه چهار سال قبلش. وقتی در یک کلاسی باید مهارتهایمان را در برگهای فهرست میکردیم. برایم انگیزهای شد تا بلاخره از لپ تاپم استفادهای کنم. فردایش برگه تایپ شده مرتب و کادربندیشدهای را تحویل معلممان دادم و بهش گفتم این رو خودم درست کردم، قبلا بلد نبودم ولی انجامش آنقدر برایم مهم بود که یادش بگیرم. بهم آفرین گفت.
حرفم این نیست. چیز دیگری میخواهم بگویم. دیشب وارد قسمت شخصیسازی سایتم شدم و دو قابلیتش چشمم را گرفت. یکی تعداد ماهانه نوشتههایم برحسب تاریخ شمسی است (که قبلا میلادی بود و باهاش ارتباط برقرار نمیکردم) و دیگری تقویم شمسی هر ماه. اولش فکر کردم از این تقویم معمولیها است که حساب روز و تاریخ و مناسبتها را داشته باشم. اما دیدم مناسبتهایش با تقویم اصلی فرق دارد. بعد فهمیدم آن روزهایی که در تقویم مشخص شده همان روزهایی است که چیزی در سایتم نوشتهام. یک تقویم معمولی و بدون مناسبت که نوشتههایم مناسبتش را رقم میزند. همینقدر معمولی همینقدر خاص. لنتیِ جذاب!
نامرتب نوشتنم در ماههای قبل تقویمم را زشت کرده است. ولی دیگر تصمیم گرفتهام مرتب بنویسم. با مرتب نوشتن تقویمم شبیه یک زنجیره میشود. همینکه جلوی رویم باشد و حلقه حلقه این زنجیره را پر کنم خود انگیزهای است برای مرتب نوشتنم. حتی بعضی وقتها هم که در یک روز بیشتر از یک مطلب نوشتهام هم فقط علامت یک روز خورده است. از این به بعد حتی اگر دو مطلب در روز داشتم هم ذخیرهاش میکنم تا روز بعدش تا تیک یک روز جدید بخورد. این یعنی تمرین آهسته و پیوسته رفتن.
چقدر خوب میشود یک تقویم اینجوری برای کارهای مهم دیگرمان هم داشته باشیم. یک تقویم خالی درست کنیم جلوی چشممان باشد و روزهایی که انجامش میدهیم را علامت بزنیم. اینجوری دلمان نمیآید زنجیره را به این راحتیها بشکنیم.