بیتهایی که در ادامه میآیند بخشی از تأملات سعدی است که درباره عمر گذشتهاش افسوس میخورده و این بیتها را مناسب حال خود میگوید. این بیتها در گلستان سعدی، بخش مقدمه، سبب تألیف کتاب، آمدهاند. البته من بخشهایی از آن را میآورم که قطعا لذت خواندن کامل بیتها را ندارد، ولی خالی از لطف هم نیست. هنگام خواندن چنین کلمات پرمعنا و شیرینی، سر تا پا چشم میشوم، فکرهای مزاحم در من خاموش میشوند و آنها نیز به تماشا و مزهمزه کردن کلمات مینشینند.
-خواب نوشين بامداد رحيل باز دارد پياده را ز سبيل
-يار ناپايدار دوست مدار دوستی را نشايد اين غدار
-برگ عيشی بگو ز خويش فرست کس نيارد ز پس تو پيش فرست
-چهار طبع مخالف سرکش چند روزی بوند با هم خوش
چون یکی زین چهار شد غالب جان شیرین برآید ز قالب
-پند سعدی بگوش جان بشنو ره چنین است مرد باش و برو
-بعد از تأمل اين معنی، مصلحت آن ديدم که در نشيمن عزلت نشينم و دامن از صحبت فراهم چينم و دفتر از گفتههای پريشان بشويم و من بعد پريشان نگويم.
-کنونت که امکان گفتار هست بگوی ای برادر بلطف و خوشی
که فردا چون پیک ازل در رسد بحکم ضرورت زبان در کشی