بخش زیادی از آرامش دیشبم در زلزله را مدیون دیدن کلیپی هستم که دیروز دیده بودم. کلیپ خانم مجری تلویزیون لرستان بود که وقتی زلزله آمد، جلوی دوربین زنده خوب به اوضاع مسلط بود. خیلی قاطع و خونسرد برخورد کرد و برایم تاثیرگذار بود.
زلزلهٔ دیشب را از روی صدای ترک برداشتن دیوار متوجه شدم. صدای جالبی بود. امیدوارم دیگر کسی تجربهاش نکند. من که آن را شنیدم میگویم چه حسی داشت. آشناترین صدا بهش صدای نصف کردن هندوانه است، وقتی چاقو را توی دل هنداونه میچرخانی. شاید از آن هم ظریفتر. با اینکه خیلیها ترسیدند ولی من آرام بودم، چون همچنان تصویر آن خانم مجری در ذهنم بود و بیشتر به واکنشهای بقیه نگاه میکردم. رفتم از پنجره بیرون را نگاه کردم.
همسایهٔ روبروییمان اول از همه از خانه بیرون آمد ولی چون هنوز کس دیگری نیامده بود به خانه برگشت. تنهایی بیرون آمد چون در کوچه خبری نبود رفت خانه. بقیه همسایهها کمکم ریختند بیرون و ماشینها را روشن کردند. هول و ولای همسایههایمان مرا بیشتر میترساند. از خودمان سه نفرمان بیدار بودیم و گفتیم دو نفر دیگر را تا سحر بیدار نکنیم ببینیم چه میشود.
نتم را روشن کردم. در گروه هم صحبت از زلزله بود. بیشتر حواسم به بقیه بود. یکی گفته بود زلزله کوچیکی بود. و در کنارش یک استیکری گذاشته بود که با انگشتان شست و سبابهاش کوچیک را نشان میداد. خیلی از آرامش و خلاقیتش در پیدا کردن و گذاشتن استیکر خوشم آمد. بقیه هم از ترس و نگرانیشان میگفتند. دیگری میگفت هنوز خودش دارد میلرزد. دوست دیگری هم گفت که زلزله را احساس کردیم و خیلی وحشتناک بود. گفت قشنگ خانهمان تاب خورد. و از اینجور صحبتها و گذاشتن دعا و راهنماییهای هنگام زلزله.
دیشب همچنان تصویر آن خانم مجری در ذهنم پررنگ بود. فکر کردم که همهمان میتوانیم آمادگیمان در برخورد با حوادث را بیشتر کنیم. نگذاریم واکنش اولیه و ناخودآگاهمان که ترس است کنترل را در دست بگیرد. آرام باشیم و به اطرافیانمان هم آرامش بدهیم. در مواقع بحرانی بیشتر چشممان به دیگران است. اگر حرف و رفتار مدیریت شدهای داشته باشیم، مثل آن خانم مجری که برای من یک تصویر ذهنی ساخت، این لحظات استرس و نگرانی را میتوانیم خیلی خیلی بهتر سپری کنیم.