یک: نعمتی به نام اینترنت
امشب، با تکتک سلولهایم شکرگزار وجود اینترنت بودم. دنبال دو کتاب میگشتم. اول توی گوگل سرچشان کردم. یکی دوتا لینک درباره معرفی و نقدشان را خواندم. بعد توی سایتهای کتابفروشی آنلاین سی بوک و شهر کتاب آنلاین، دنبالشان گشتم. پیدا نشدند. توی فیدیبو هم نبودند. ولی تا همینجایش هم باعث خوشحالیام بود. اولین دلیلش، وجود اینترنت و دسترسی آسانی است که داریم. کمی سختگیرانه است اما به نظرم با وجود اینترنت، دیگر حجت بر ما تمام است.
کلی آموزش، مطلب ناب و افراد آگاه و متخصص در این اقیانوس پهناور وجود دارند، اگر نتوانیم دریابیمشان و قلابمان را به جایی بند کنیم، کمکاری از خودمان است. میدانم که سخت است، ولی آخر کدام کار آسان است؟ دومیاش، دیدن خودم بود که دنبال پیدا کردن کتابی بودم. پیگیر بودنم امیدوارم میکند.
دو: ارزیابی چقدر خوب است
امروز، این فکر توی سرم بود که کاش از سه ماه پیش تمرینی را شروع میکردم. چرا شروع نکردم؟ واقعا فکرم خام بود آن موقع. ولی خوشبختانه الان، متوجه این فرصت از دسترفتهام شدم. میتوانم دیگر نگذارم از دست برود. به طور جدی پیگیرش باشم. حالا چرا سه ماه؟ نمیدانم با این عدد راحتم؛ عدد اندازهای است، نه آنقدری بزرگ است که حسرتها و پشیمانیهایم ناامیدم کنند و نه آنقدری کوچک که درکی از کاری را به دستم ندهد. حالا چرا نگذاشتم آخر پاییز؟ چون الآن بیشتر حساش میکنم. الآن ضرورتش را میبینم. زیاد در بندِ تاریخهای رسمی نیستم. تاریخی که دلم به آن گواه دهد را بیشتر میپسندم.