انگلیسیزبانها از هر اتفاقی کره میگیرند. چند روز پیش، میخواندم که بعدها وقتی میخواهند یک چیز خیلی بد و مذخرف را توصیف کنند، میگویند فلان چیز ۲۰۲۰ است. یک سال، تبدیل میشود به یک صفت. امروز توی اینستاگرام چشمم به شعری افتاد که «سال هزار و سیصد و زهرمار» داشت. چه توصیف قشنگی! شعر را رها کردم و همین هزار و سیصد و زهرمارش را برداشتم و آمدم. دیدم چقدر شبیه ۲۰۲۰ است.
در این سال زهرماری، برای اولین بار در عمرم احساس غلیظی از این دارم که روحمان دارد چلانده میشود از بس با موضوعات مختلفی روبرو هستیم. رویه جدیدی که به آن تکیه دادهام این است که دلخوش به انجام کارها و چیزهای کوچکی باشم که جای بزرگی در دلم باز میکنند؛ دور هم چای خوردن، نگاه کردن به صورت عزیزانم، حس کردن حضورشان، انجام کارهای کوچکی که از دستم بر میآیند، خوشحالیهای کوچک، عادتهای خوبِ کوچک، آیه یأس نبودن، دریغ نکردن از حرفهای دلگرمکننده و …. چیزی که یاد گرفتهام این است که در شرایط بحرانی، همهمان در ترسها و ناتوانیهایمان مشترک هستیم و بیش از پیش، نیازمند یکدیگر.
جمله دیگری هم خواندم که «اگه منو قبل از سال ۲۰۲۰ شناختی، پس منو خوب نمیشناسی.» این میتواند کمی امیدوارمان کند که توی همین سال زهرماری که نه تنها دوام بیاریم، بلکه سربلند هم ازش بیرون بیایم. تنها دستاوردمان اضافهوزنمان نباشد! کارهای خوبی به نفع شکوفایی و بهترشدنمان انجام بدیم.