تصاویری که برای نوشتههایم میگذارم را از سایت unsplash انتخاب میکنم. سایتی پر از عکسهای اچدی و رایگان که شاهین کلانتری در وبلاگش آن را معرفی کرده بود. گشتن در این سایت و دیدن عکسهای متفاوت را دوست دارم. سوژههای مختلفی که فقط در عکسها آنها را میبینیم. هر بار که سراغ این سایت میروم هر عکسی که خوشم بیاید را در پوشهای ذخیره میکنم تا بعد ببینم کدامیک بیشتر به نوشتهام میخورد. آنها مصداق این صحبت از رابرت فرنک هستند که میگوید:
« زندگی برای عکاس یک موضوع معمولی نیست، او باید چیزهایی را ببیند که دیگران نمیبینند.»
اما در گوشیام بیشتر عکسها سلفی هستند؛ در موقعیتهای مختلف با آدمهای مختلف یا به تنهایی. گاهی اوقات هم برای تنوع در سلفیهای دیگران هستم. عکسهای سلفی حس تکراری بودن به من میدهند. درست است که گوشی دست خودمان است و از یک زاویه خوب عکس میگیریم اما همین زاویه خوب و عکس خوب هم تکراری میشود. شاید سلفیهای خلاقانه گزینه بهتری باشد. همة ما تمایل به زیبایی داریم و باید زیباییها را دوست داشته باشیم. طبیعی است که در عکسگرفتن هم بخواهیم اینطور باشیم اما آیا همیشه باید اینطور باشد؟ چرا میخواهیم عکسهای جذاب یا با لبخند یا با اخم و با ژستهای زیبا داشته باشیم؟ اینها که حالت همیشگیمان نیست. سهم خود واقعیمان در عکسهایمان چقدر باید باشد؟ وقتی کسی میگوید عکست چقدر خوب افتاده، نمیدانم منظورش از خوب، پیکسل گوشیام است یا اینکه خود واقعیام چقدر خوب در عکس دیده میشود.
عکسگرفتن از بقیه را بیشتر دوست دارم. بلاخره از بین چندین عکس یکیشان اتفاقی خوب میافتد. گاهی اوقات، عکسهایشان را چاپ میکنم و در قاب عکس میگذارم و بهشان هدیه میدهم. هیچکس فکر نمیکند که عکس خودش را هدیه بگیرد.
عکسگرفتن از موجودات کوچک را هم دوست دارم. آنها به فکر خوب افتادن عکسشان نیستند پس باخیال راحت هر عکسی که بخواهم ازشان میگیرم. این عکسها را مدتی قبل گرفتهام: