- هنوز سه دیقه دیگه مونده.
+خب الان شد دو دیقه.
***
اینها را بچهها امروز، قبل از شروع کلاس زبان در گروه واتساپی نوشته بودند، و بیشتر برایم ثابت شد که ارتباط داشتن با بچهها و دنیایشان یک خوشبختی برایمان است. در طول قرنطینه این تنها ارتباط من با بچهها بوده و است. در یک ساعت و ربعی که با هم کلاس داریم، از دقیقهها و ثانیهها هم پیشی میگیریم. دوست دارم همقد بچهها شوم و از ارتفاع آنها به موضوعات اطرافم بنگرم. نمیدانم خودم بچه بودم کجا را مینگریستم؟
از اولش نگران بازدهی و مشارکتشان در کلاس آنلاین بودم، ولی توانستیم با وضعیتِ پیشآمده سازگار شویم. از این توانایی سازگاری هم برای خودم و هم برای آنها خوشحالم. دیگر همهشان پیویام را بلدند و مثل اوایل که میگفتم تکالیفتان را بفرستید پیوی، نمیگویند تیچر ما پیویتون رو نداریم.
کمکم «تیچر، از کی حضوری میشیم؟»پرسیدنها از دهانشان افتاد. آنهایی که در کلاس بازیگوش بودند، توانستند خودشان را وفق دهند. این را از عکسی که از تمرینهای کتابش گرفته بود و فرستاده بود فهمیدم. از خود تمرینهایش هم نه، از نکاتی که از صحبتهایم در گوشه کتابش نوشته بود. همین پسر، سر کلاس همیشه از نوشتن عقب میماند.
دیگر حواسشان به همدیگر پرت نمیشود و دنبالهی بحثی را نمیگیرند تا نیاز شود بهشان تذکر دهم. اوه، البته این را به شکل دیگری انجام میدهند. آن هم با استیکرهایی که توی گروه میفرستند. دو سه باری، استیکر «برید کنار تا گروهمون رو ضدعفونی کنم» میفرستند. استیکرهایی با پیامهایی به اسم خودشان میفرستند و برای لحظهای موجبات خنده و شادی سایرین را فراهم میکنند.
وقتی کلمهی جدیدی یاد میگیرند، یکی دوتایشان از بین استیکرهای واتساپ شکل مربوط بهش را پیدا کرده و میفرستند. وقتی درسشان درباره گیاه پاپیروس بود، یکی از پسرها از پاپیروس توی خانهشان عکسی گرفت و فرستاد. البته نمیدانم پاپیروس بود یا نه. تا حالا آن را ندیدهام. ولی ایدهی خوب و به موقعی بود. چسبید.
مثال بفرستند و استیکر برایشان نگذارم یا توی ویس بهشان اشاره نکنم، میپرسند تیچر وات ِابَوت می؟ یا پیامشان را دوباره ارسال میکنند تا ببینماش. از همان اولش با خودم گفتم به محض دیدن پیامشان که تکالیفشان را میفرستند، البته اگر سر حوصله باشم جوابشان را بدهم. من جدی بگیرم، خودشان هم جدی میگیرند. یک روز که آنلاین نبودم و یکیشان تکالیفش را فرستاده بود، بعد از چهار ساعت، دوباره پیام گذاشته بود که تیچر ببینید اینو ساعت ۱۶:۳۰ فرستادم.
در پایان، فکر میکنم در کنار تمام دشواریهای کرونا و قرنطینه، مجبور شدیم یکسری تواناییهای جدیدی از خودمان را کشف کنیم. مثل همین تلاش برای سازگاری با کلاسهای آنلاین، دورکاری، تنهایی و بیشتر با خود بودن، یافتن راههایی برای به جریان انداختن زندگی و زنده ماندن.