امروز بعدازظهر در میان بوی تند و غلیظ مایع ضد عفونیکنندهای که از پنجره رو به کوچه وارد اتاق میشد و در میان سر و صداهای مهمانهای همسایهمان، برای دویست و یکمین بار امید و روحیهام را باز یافتم. از خبرها و شرایط این روزها همه داریم اذیت میشویم و برخیمان خودمان را حتی بیشتر هم اذیت میکنیم. البته من بارها تلاش کردم که خودم را نجات بدهم اما نتیجهش خیلی کم فروغ بود. از صبح هم جمله کیانا ریوز افتاده بود توی دهنم که وقتی مجری برنامهای ازش پرسید وقتی بمیریم چی میشه؟ گفت «اونایی که دوستمون دارن دلشون برامون تنگ میشه.» تا بعدازظهر توی همین حال و هوا بودم که یاد جمله نجاتبخش چرچیل افتادم که «ترس یک عکسالعمل و شجاعت یک تصمیم است.»
جمله چرچیل مثل آب روی آتش عمل کرد. چون آدم هستیم باید بترسیم. مثل وقتایی که توی موقعیت خندهداری هستیم و خندهمان میگیرد، در یک موقعیت دشوار هم باید بترسیم. اگه نترسیم یعنی یک چیزهایی توی بدنمان کارش رو درست انجام نمیدهد. با ترس میتوانیم عمق ماجرا را بهتر درک کنیم. و من میتوانم درک کنم. این خیلی هم خوب است. چیزی که بد است این است که دراین حالت ترسمان باقی بمانیم. این بد است که بذاریم ترس مثل موریانه هی پایه و اساس تفکر و عملمان را تجزیه کند تا جایی که یکهو فرو بریزیم.
چرچیل بعد میگوید شجاعت یک تصمیم است. یعنی در مقام یک آدم بالغ و توانا باید آگاهانه و با اراده تصمیمی بگیریم. تصمیم بگیریم که به ترس اجازه پیشروی ندهیم. یک اراده در برابر یک کار غیرارادی میایسته و هدایتش میکنه. باید به عنوان یک انسان عزمت را جزم کنی و بخواهی که کار درست را انجام بدهی. در این موقع مثل انسان تنومندی میشویم که با هیبت وارد میدان میشود و دست آن خودِ ترسویِ خودباختهمان را میگیرید و بلندش میکند. میفهمیم که این خود ترسو و ضعیف منِ حقیقی نیست فقط در اثر اغراق در یک احساس ترس به این ناتوانی رسیدهاست. عزم و ارادهمان همیشه منتظرند تا فرابخوانیمشان و از قدرتشان برای هدایت و توقف عکسالعملهای سطحی و طبیعیمان استفاده کنیم. این نهایت قدرت و توانمندی یک انسان است. وقتی از نهایت قدرت و توانمندیمان استفاده میکنیم نهایت رضایت از خود را نیز به دست میآوریم.
مثل همه نوشته هاتون خوب بود لذت بردم
سلام؛
خیلی ممنونم از نظر لطفتون. مرسی که نوشتههام رو میخونید
شاد و سلامت باشید.