در جهان من، یک روزی برای تعامل با درونگراها در نظر گرفته شده است. در این روز، افراد فقط به خواندن ویژگیهای درونگراها بسنده نمیکنند و با خودشان نمیگویند خب که چه، بلکه بهشان توجه میکنند. وقت حرف زدن سر رشتهی حرفها را میگیرند تا برسند به قلهی قاف. اگر حواسی پرت شد، از بالای همان قله قاف پرتش میکنیم پایین.
یک روز دیگر هم برای خمیر ورزدادن در نظر گرفته شده است. در این روز، افراد تفاوت خمیر درست کردن با گِل درست کردن را با سلولهای بدنشان احساس میکنند. زندگی، رعایت همین ظرافتهاست.
مناسبت دیگر، نشستن جلوی آفتاب است. داریم دمای مناسبی را پیدا میکنیم که در آن دما، نشستن جلوی آفتاب بیشترین کیف را بدهد. طوری که آب شدن یخ وجودت را حس کنی.
مناسبت دیگر، اضافه کردن پنجشنبههای بیشتر است. خودمان هم نمیدانیم چگونه. ولی داریم رویش کار میکنیم. شاید از جمعهها کاستیم و بر پنجشنبهها افزودیم.
مناسبت دیگر، روز گفتن حرفهای ناگفته است. هم آن حرفهایی که ممکن است طرف مقابلمان را ناراحت کنند میزنیم و هم آنهایی که میتواند خوشحالشان کند. چون حجم حرفها زیاد است، احتمالا دو روز را به آن اختصاص دهیم.
مناسبت دیگر، گفتن حرفهای استوری به مخاطب اصلیاش است. از تیکه انداختنها خسته شدیم.
فعلا همینها. مناسبتهای بعدی متعاقبا اعلام خواهند شد. انتقاد که نه، ولی اگر پیشنهادی داشتید اعلام کنید.
پینوشت: این جهان، همان سمتهای پشت دریای سهراباینا، کمی خوش آبوهواتر و از مال اونا بهتر است.