در نوشتن هم سختگیرم و هم آسانگیر. سختگیر از آن جهت که دوست ندارم حرف شعاری، تکراری یا به تقلید از دیگران بزنم. دوست دارم حرفهایی را بزنم که دوست دارم بگویم. حرفهایی را که احتمالا رو در رو نمیگویمشان. میترسم بیوفتند زیر پا. اینجا مینویسمشان تا حرمتشان حفظ شود.
یکبار نوشته بودم: «گاهی گوش شنوایی برای شنیدن حرفهایمان نیست؛ باید آنها را نوشت بلکه ضمیر آگاهی پیدا شود.» نوشتن و وبلاگنویسی اول از همه، برایم محلی است که حرمت فکرها و کلماتم حفظ میشوند.
از آن جهت آسانگیرم که فکر و ایدهای را سرکوب نمیکنم. برای برخی از نوشتههایم خجالت را به جان خریدهام، اما اینجا نوشتمشان تا باشند. آن نوشتهها هم مالِ من هستند. اگر از آنها خجالت بکشم از بخشی از خودم خجالت میکشم. نوشتن و وبلاگنویسی دوم از همه، از من خجالتکشیدنزدایی میکند.
همین.
گاهی گوش شنوایی برای شنیدن حرفهایمان نیست؛ باید آنها را نوشت بلکه ضمیر آگاهی پیدا شود
چقدر زیبا آفرین به این قلم توانا
ممنونم از لطفت فاطمه عزیز.
فکر میکنم تفاوت وبلاگ نویسی با فعالیت در سایر شبکه های اجتماعی این است که اینجا میتوان بدون هیچ گونه چشم و هم چشمی و تجملات گرایی سخن دل را گفت اما در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام گویی همه در رقابت ناخواسته برای به رخ کشیدن زندگی های خود هستند
یک نفر میگفت اینگونه شبکه ها ، بیشتر برای آدم افسردگی می آورند چون مردم هیچ وقت جنبه های منفی و تلخ زندگی خود را به تصویر نمیکشند و تو فکر میکنی که همه زندگی عالی و خوبی دارند به جز تو !
امروزه مردم به کارمند های بی حقوق این شبکه ها تبدیل شده اند ! انگار که باید هر روز که از خواب بلند میشوند به فالو و لایک کردن دیگران بپردازند تا آن ها هم متقابل این کار را انجام دهند !
قرار بود ما از اینترنت برای کمک به زندگی خود استفاده کنیم اما انگار برعکس شده !
در وبلاگ ها میتوان خود واقعی افراد را دید و به صدا و احساسات آن ها گوش کرد !
ممنون از مطلب خوب شما
به نظر من هم خیلی ترسناک میشه اگر کنترلی روی استفاده ازشون نداشته باشیم. ممنونم که خوندید و توجه کردید و نوشتید
شاد و موفق باشید