بر وزن نقطه جوش، که وقتی به درجه حرارت معینی برسد جنبش مولکولهایش به حداکثر میرسد، در نقطهٔ کمالگرایی هم جنبش مولکولهای کمالگراییمان به حداکثر خودش میرسد. سختگیریمان به یک حدی که برسد، از هر انگشتمان مولکولهای کمالگرایی میبارد و به کمتر از خلق یک شاهکار راضی نمیشویم.
-اگر اشتباه کنیم چه؟
+حرفش را هم نزن. اشتباه کنیم آسمان به زمین میآید.
-کی شروع میکنیم؟
+حالا بگذار سر زمان مشخصاش همه چیز که جور شد، خیالمان از بابت همه چیز که راحت شد شروع هم میکنیم.
-اگر فکر کردیم که نتیجهٔ کارمان عالی نمیشود چه؟
+اُف بر تو! مگر آیین کمالگرایان را نمیدانی؟ یا یک کار عالی انجام میدهیم یا هیچ کاری انجام نمیدهیم. تا از چهار جهت خیالمان راحت نشود که کارمان عالی خواهد شد، اصلا دست به شروع کاری نمیزنیم.
-پس کارهای ضعیف و متوسط چه میشوند؟ لذت انجام دادن؟ کسب تجربه؟ با انجام دادن است که یاد میگیریم؟ هر شکستی خشتهای موفقیت را تشکیل میدهد؟
+آنها را بگذار برای آدمهای ضعیف و متوسط. ما عالیاندیشانی هستیم که جز عالی انجام نمیدهیم.
-اگر تا آخر عمر نشستیم و فرصتی برای کار عالی مهیا نشد چه؟
+میمیریم ولی جز به عالی راضی نمیشویم.
-پس اُف بر تو که لذت زندگی کردن نمیدانی.