کنت تینان دربارهٔ نوشتن میگوید:
«نوشتن یک عمل ضداجتماعی است، زیرا نویسنده فقط زمانی که تنها است حرفاش را آزادانه بیان میکند؛ برای خودش بودن و ارتباط با خودش باید خودش را منزوی کرده و از تمام ارتباطات دست بکشد. این کار کمی احمقانه است.»
تجربهٔ این مدت قرنطینهمان تا حدی شبیه به فرایند نوشتن از زبان کنت تینان است و شرایطی برای انزوا و قطع ارتباط با دیگران برایمان فراهم شد. اما، آیا دستاوردی هم از این دوران داشتهایم؟ به جز سختیهای این دوران، آیا اتفاق تازهای هم درونمان افتاده است؟
برای من، تجربهٔ تنها بودن منجر به تمرکز روی نوشتن شده است و الان در ابتدای پنجمین ماه از وبلاگنویسی روزانه هستم. اتفاقی که قبل از این، پراکنده رخ میداد. چهار ماه تمام جلوی هرگونه تنبلی، گفتگوهای درونی و حسهای مختلف ایستادم و صرفنظر از اتفاقاتی که در زندگی بیرونیام افتادند، هر روز حداقل به اندازهٔ نوشتن یک پست وبلاگی به دنیای درونم پرداختم. این لطف را در حق خودم کردم و گذاشتم که این وبلاگ برایم دریچهای به سوی دنیای درونم باشد.
تازه، وقتی تنهایی را تجربه میکنیم و تماما به خودمان میپردازیم، وقتی با دیگران هستیم بیشتر توجهمان را به آنها میدهیم. از غوغای خودمان فارغ و به سودای دیگران مشغول میشویم.
به نظر من، نوشتن، عالیترین شکل برقراری ارتباط چه با خودمان و چه با دیگران است. این ننوشتن است که عملی ضداجتماعی است.