این یادداشت را در دفترچه یادداشت دو سال قبلم پیدا کردم. دیگر اجازه دهید خودشیفته شوم و به خودم ببالم بابت تصمیمها و عادتهای خودم. و صدالبته به ماندن به پایشان. «کاری کن که آیندهات بابت آن از تو تشکر کند»، یکی از باورهای اساسی من است. الآن، آیندهی دو سال پیش حساب میشود و من از زهرای آن موقع تشکر میکنم و بابت کارهایش از او رضایت دارم. خدا ازت راضی باشه دختر. عه! لحنم شبیه مامان باباها شد.
اولین عادت خوبم را نوشتهام که قبل از خواب، آخرین کارم خواندن دو صفحه کتابه و اصلا سراغ گوشی نمیرم تا در طول خواب ذهنم درگیر صفحاتی که خوندم باشه. فکر میکنم پنجاه درصد در این مورد موفق بودهام و همچنان نیز حفظش کردهام. این برایم رضایتبخش است. اگر ذهنمان را تربیت نکنیم، یکجای کار میبینیم که نه از حرف ما میشود، و نه خودش میتواند راهش را پیدا کند. میماند سردرگم و گیج و ویج. بدیهی است که کتاب بهتر از گوشی میتواند ما را تربیت کند.
عادت خوب دوم را نوشتهام که همزمان از لپتاپ و گوشی متصل به نت استفاده نمیکنم. چون هر دویشان موجود زنده هستند و دوست ندارند در محضرشان بروم سراغ دیگریشان و معطل بمانند. تازه، من وقتی گوشی به دست میگیرم یک میزان تمرکز دارم و وقتی پشت لپتاپ هستم یک میزان تمرکز دیگر. قطعا هنگام کار با لپتاپ تمرکز بیشتری دارم.
به عنوان یک آدم بزرگ، باید استفاده بهینه را هم بلد باشم. خوشبختانه روی استفاده بهینه وسواس دارم و تا حد خوبی به آن پایبندم. یا کارم با لپتاپ را تا جایی میرسانم که خاموشش کنم و بعد بروم سراغ گوشی یا کارهای دیگر، یا اول آنها را انجام میدهم و بعد میآیم سراغ لپتاپ. در غیر اینصورت، چپچپ نگاه کردنهای لپتاپم را حس میکنم. البته همزمان هم استفاده میکنم، ولی معمولا زمان تداخلشان کم است.
عادتهای کوچک و بزرگ و خوب داشتن، یکی دو تا اینجا یکی دوتا آنجا، به ما احساس قدرتی از کنترل داشتن بر اوضاعمان و خلاف جهت روزمرگی رفتن میدهد.
یک عادت خوب دیگر شما روزانه نویسی هست
من متاسفانه نوشتن یادم رفته ، شاید هم یک وسواس مانع نوشتن من میشه
اگر میگفتن میتونی یه چیز از زندگیت حذف کنی میگفتم اینترنت
معایبش از مزایا اون برای من خیلی بیشتره
هر چه میکنم آن را حذف کنم باز هم بهش احتیاج دارم واسه درس ها و دانشگاه
شاید فکر کنید من چقدر آدم ضعیفی هستم
خوش به حال چند سال پیش که همه از کامپیوتر استفاده میکردند، حداقل اینکه وقتی خاموشش میکردی دیگه تو رخت خواب ازش در امان بودی ولی اینه گوشی تو رخت خواب هم منو ول نمیکنه
خیلی دوست دارم توی یک روستا زندگی میکردم که هیچ گوشی و … توی اون وجود نداشت
صبح که از خواب بلند میشدم نماز میخواندم و میفرفتم به مرغ و خروس ها غذا میدادم
بعد کار کشاورزی میکردم
یه سریال شبکه آی فیلم پخش میکنه به اسم وضعیت سفید
من به اون خانواده حسودیم میشه
کاش یه بار دیگه جنگ میشد که اینطوری همه دور هم جمع میشدن !
خلاصه اینکه اینجا مینویسم شاید صدام به یه جایی رسید و یکی منو از این دم و دستگاه نجات داد
ببخشید که اینجا درد و دل کردم
سلام. شما که اینقدر خوب مینویسید و توضیح میدید چرا میگید نوشتن یادتون رفته؟ به نظرم دلیل دومتون محتملتره. شما میگید وسواس، من میگم مقاومت درونی یا کمالگرایی که طبیعی هم هست. ولی باید دست به کار بزنید تا صداشون رو نشنوید.
مسئلهای که گفتید فکر میکنم فراگیر باشه و همهمون، به خصوص در شرایط خاص امسال، وابستگیمون به گوشیهامون بیشتر شده. جدایِ از این هم، برخیها وابستگی بیشتری به اینترنت دارند. عنوان یه مقالهای رو یادمه که درباره یه چیزی شبیه این بود که چطور میتونیم هم کار عمیق و غرقگی رو تجربه کنیم و هم برای معرفی خودمون و کشف فرصتهای جدید حضور فعالی در شبکههای اجتماعی داشته باشیم؟ متاسفانه کامل نخوندمش و جایی ذخیرهش هم نکردم. ولی چیزی که من ازش فهمیدم اینه که این یه موضوع جهانی و فراگیر هست. به نظر من، راهحل فوریای که برای همه قابل استفاده باشه هم نداره. میتونیم کنجکاو و پیگیر باشیم و مرتبا با بینش افراد بیشتر و جدیدتری آشنا بشیم و عمیقا بخوایم که یه سری عادتهامون رو تغییر بدیم. عه! کمالگرایی شد که. اصلاح میکنم برای شروع یکی از عادتهامون رو تغییر بدیم.
اوایل قرنطینه که از استفاده زیاد از گوشی خسته شده بودم، به یکی از دوستام گفتم بیا بهت زبان یاد بدم. به صورت آنلاین. با خودم گفتم حالا که استفادهم از گوشی زیاد شده بیام مفیدش کنم. نمیتونم سراغش نرم، ولی میتونم استفاده مفید کنم.
یه راه خوب دیگه هم اینه که یه سری کارها و برنامهها(مثل وبگردی، تلگرام یا حتی واتساپ) رو فقط با لپتاپ یا کامپیوتر و یه سری کارها رو با گوشی پیش ببریم. برای من اینجوری بهتر بوده.
روزانهنویسی هم که خودش یه راهحل بزرگه. وقتی مینویسی دغدغههای جدید پیدا میکنی و توی وبگردیها یا شبکههای اجتماعی چشمات یه سری چیزها رو بیشتر میبینه. دنبال چیزهای باکیفیتتر و مفیدتری هستی. اینجوری هم کیفیت آنلاین بودنت رو بالا میبری و هم ایده برای نوشتنت پیدا میکنی. و نوشتن خودش یه مسیر جدیده با ماجراجوییهایی که داره و دریچههای جدیدی که به روت باز میکنه.
درباره مقاومت درونی، کتاب نبرد هنرمند خیلی کمککننده هست برای شروع کردن و مسائلی که با خودش داره. امیدوارم به کارتون بیاد. من هم تجربهش رو داشتم و اینجا دربارهش نوشتم. دوست داشتید بخونید.