امسال دارم تاریخ شماری میکنم که تا کِی باران بهاری میبارد و هوای دلانگیزی را تجربه میکنیم. نمیدانم از کجا افتاده است توی ذهنم که هر چه داریم جلوتر میرویم (سال به سال) هوا معتدلتر میشود. تا اینجا که آخرین باران را همین امشب، سیام اردیبهشت ماه داشتیم. یکی از دلخوشیهای این ایام من همین بارانها و هوای نسبتا خنک بوده است. چیزی که من در این مدت من فهمیدهام این است که بارانهای بهاری نسبت به بارانهای پاییز و زمستان کج و شدتیتر هستند! خصوصا اگر پنجرهٔ بازی در خانه داشته باشید بهتر متوجهش میشوید.
یک نکتهٔ رعایت کردنی هم امشب یاد گرفتم. هنگام باران، از وسایلی که نزدیک پنجره گذاشتهاید غافل نشوید. میز من درست کنار پنجره رو به کوچه است و معمولا لپتاپ، گوشی و کتاب، دفتر و برگههایی روی آن است. امشب محو صدای باران و خنکی آن بودم و داشتم تاریخ شمارم را بهروز میکردم و از پنجره اتاقم غافل بودم. یکهو رفتم توی اتاق و دیدم که باد پنجره را تا آخر باز کرده و حتی تا نصفههای اتاق باران زده بود. میزم هم خیس بود. سریع لپتاپ و گوشیام را برداشتم و خشکشان کردم. خوشبختانه حالشان خوب است ولی ترسیدم. تا حالا به این جنبهٔ از باران برنخورده بودم که برخوردم و بدون خسارت درسی از آن یاد گرفتم. گفتم آن را اینجا هم بنویسم شاید بدرد یک نفر دیگر هم بخورد.