به ادامه دادن ادامه بده
امروز، به مامانم نگفتم «مامان، نیگا مازوت رفته تو دهنم» و او هم نیگانکرده بگوید اوهوم. خانه جلا یافته بود و رنگ فرشهایمان دو درجهای روشنتر شده بودند. نخیر، ندادهایم قالیشویی. مامانم گفت بوی بهار میآید و در را باز گذاشت تا بغلبغل بهار به مهمانیمان بیایند. گلدانها را هم…