داستان “نانهای سحرآمیز”
" خانم مارتا یک مغازهی نان و شیرینی پزی دارد. زنی 40 ساله با قلبی مهربان و دلسوز. یکی از مشتریهایش مرد میانسالی است که هفتهای دو یا سه بار به مغازهی او میآید و نانهای بیات شده میخرد. مردی که لباسهای رفوشده میپوشد اما بسیار مرتب و خوشبرخورد…