دیشب هنگام خواندن روزانهنویسیهای سالهای گذشتهام واقعا لذت میبردم. حس خوبش تا امروز هم همراهم بود. لذت از اینکه توانستهام لحظات، اتفاقها، احساسات و حالوهوای آن زمان را ثبت کنم. اکثر چیزهایی که نوشته بودم را از یاد برده بودم. در روز آدم صد جور فکر و اتفاق را تجربه میکند، همین که بتواند چند تایش را ثبت کند و بعدا نگاهی به آنها بیندازد، برایش کافی است. برای انسان فراموشکار و حواسپرت کافی است تا بداند یک زمانی دغدغهاش چه چیزهایی بوده است، زمان چقدرش را کمرنگ کرده است، به چه میزان از خواستههایش رسیده است و غیره.
نوشتهای را از داریوس فروکس میخواندم درباره تاثیر روزانهنویسی در زندگی. نکات مهمش را اینجا هم مینویسم.
۱- روزانهنویسی مهارتهای متقاعدسازیتان را افزایش میدهد. نوشتن چیزی جز متقاعدسازی خواننده از طریق کلمات نیست، اما ابزارتان محدود است؛ فقط میتوانید از کلمات برای داستانگویی استفاده کنید. وقتی برای خودتان مینویسید، تلاش میکنید تا خودتان را درباره افکارتان متقاعد کنید. و هر چه بیشتر بنویسید در متقاعدسازی بهتر میشوید.
۲- روزانهنویسی، خودآگاهیتان را پرورش میدهد. هیچ چیزی بهتر از تبدیل افکارتان به کلمات، به درک شما از خودتان کمک نمیکند. وقتی روی روزانهنویسی متمرکز میشوید، به طور خودکار از افکارتان آگاهتر میشوید. خودآگاهی یکی از مهمترین مهارتها برای پیشبینی موفقیت شغلی است.
۳- روزانهنویسی به تصمیمگیری بهتر کمک میکند. اغلب اوقات کاری را انجام میدهیم بدون آنکه کاملا بدانیم چرا انجامشان میدهیم. هر وقت کسی از شما بپرسد «چرا این کار را انجام میدهی؟»، چقدر جواب میدهید «نمیدانم.» این نشان از تفکر ضعیف دارد. و وقتی درباره فرایند تصمیمگیریتان مینویسید، خود به خود از «چرایی» کارتان آگاهتر میشوید.
۴- مشاهده قدرت اثر مرکب در عمل. وقتی کاری را هر روز انجام بدهید، هیچ تفاوتی در آن لحظه مشاهده نمیکنید. با خود میگویید: «پس فواید آن کجاست؟» اما وقتی برای مدت طولانی آن را انجام دهید، تاثیرات مثبت آن ترکیب میشود.