بعضی کلمات انگلیسی بیشتر از معادل فارسیشان جا افتادهاند مثل واژه « سرنتیپیتی، Serendipity»، به معنای دستاوردی مثبت که جوینده به دنبالش نبوده است و به صورت اتفاقی به دست آمده است. با شنیدن همین یک کلمه اندازه یک جمله یا پارگراف معنی در ذهنمان تداعی میشود. کلمه سرنتیپیتی که ریشه فارسی دارد و نام یک افسانة ایرانی از امیرخسرو دهلوی است، معنا و مفهومی جهانی پیدا کرده است حتی کارتونی هم با همین نام و مفهوم ساختهاند که بیشترین شناخت از یک کلمه را در ذهنها باقی میگذارد و معنای آن را بیش از پیش ملموس میکند.
من از شنیدن این نوع کلمات یا ترکیبهای دیگر انگلیسی حس خوبی پیدا میکنم. حس میکنم معنای دقیقتری دارند و استفاده گهگاهی آنها در بین سایر کلمات فارسی توجه شنونده را بیشتر جلب میکند.
اولینباری که کلمه فیدذهنی را شنیدم( به خوبی نشنیدم)، اولین چیزی که به ذهنم رسید فیل ذهنی بود، فکر کردم مثل فیل صورتی یک اصطلاح روانشناسی است. بعدتر متوجه شدم که منظور خوراکذهنی است، (feed، خوراک)؛ همان چیزهایی که وارد ذهنمان میکنیم. اول ترکیبش به نظرم خلاقانه آمد ولی بعد با توجه به فاصلهای که برداشت من از معنایش داشت حسکردم این خلاقیت در حق معنای آن اجحاف کرده چون هدف زبان گفتاری یا نوشتاری برقراری ارتباط است و هر کسی میخواهد منظورش را به درستی و روشنی به مخاطبش برساند.
چند روز پیش، نوشتة زیبایی از رضا بابایی خواندم که اهمیت انتخاب درست واژگان را برایم روشن کرد:
اثرگذاری واژههای فارسی بر ذهن فارسیزبانان، بیشتر از تاثیر کلمات بیگانه است؛ به چندین دلیل؛ از جمله اینکه واژههای فارسی معمولا برای فارسیزبانان، تصویرسازی و حسانگیزی نیز میکنند و میدانیم که زبان تصویری و انضمامی بسیار تاثیرگذارتر از زبان ذهنی و انتزاعی است. مثلا کلمة «مقاومت» برای فارسیزبانان فقط یک مفهوم است و ذهن او از این کلمه به قیام یا ایستادن منتقل نمیشود؛ برخلاف کلمة « ایستادگی» یا «پایداری» که برای فارسیزبانان، افزون بر مفهوم، تصویر هم دارند؛ چون ایستادگی، ایستادن را تداعی میکند و ایستادن بیش و پیش از آنکه معنا و مفهوم باشد، تصویر است.
واژههای فارسی زیر را با معادلهای غیر فارسی آن مقایسه کنید تا به قدرت تصویرسازی کلمات فارسی برای فارسیزبانان بیشتر پی ببرید: