
شاعران دیگر شورش را درآوردهاند. هر چه جلوتر میروم چیزهای شگفتانگیزی مییابم که آن قبلیها جلویش لنگ میاندازند. شعر یکی از این یافتههای جدیدم است. فکرش را بکن بهترین حرفها را به بهترین شکل، موزون و آهنگین، به رشته تحریر در میآورند و در طبق اخلاص گذاشته و تقدیممان میکنند. ما را از محراب ابروی او میبرد تا جایی که پرِ ماه به انگشت تو هشدار دهد. ما هم کیفش را میبریم.
شاعران چه چیزی قاطی شعرهایشان میکنند که اینقدر به مذاقمان خوش میآید؟ گاهی یک شعر، بیت یا حتی تک بیتی آنقدر قدرتمند و تاثیرگذار است که آن را سرلوحه کار و زندگیمان قرار میدهیم، مرامنامهمان میشود. مثل این تک بیت حافظ که «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا».
مدتی قبل، این جمله از سهراب گلهاشم را خواندم که «بعضی از نگاهها صدای قشنگی دارند…!» مفهوم زیبایش در ذهنم ماند. بعد از آن در شعرهایی که میخواندم یا تک بیتهای مختلفی که در تلگرام میدیدم ناخودآگاه توجهم به بیتهای «نگاه» دار جلب میشد. شاید یکی از بهرههایی که میتوانیم از شعر ببریم وام گرفتن نگاه شاعرانش باشد. اینها برخی از بیتهایی هستند که خواندهام:
مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضتکش ببادامی بسازد « باباطاهر»
نگاه از صدای تو ایمن میشود چه مؤمنانه صدای مرا آواز میکنی «شاملو»
نگاه من نتواند جمال جانان جست جمال اوست که جوینده نگاه من است «شهریار»
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
بهترین چیز نگاهیست
که از حادثه عشق، تر است. «سهراب سپهری»