با اینکه نظر صددرصد مثبتی نسبت به اینستاگرام ندارم ولی میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. برایم دریچهٔ جدیدی به سوی آدمهای جدید، اتفاقهای جدید و جهانهای جدید است. از وقتی آدمها را در اینستاگرام دیدهام، دیدِ واقعیتری نسبت بهشان پیدا کردهام. مثلا اگر قبلا دو بُعدشان را میشناختم، توی اینستاگرام شد سه بُعد. واقعاً تا اسفند امسال، من تویِ باغ اینستاگرام نبودم و اوایلش از دیدن آدمها و تغییراتشان خیلی شوکه میشدم. اما هر چه گذشت، با کشف آدمها و ایدههای جدید از دور و نزدیک بیشتر و بیشتر کیف کردم.
یکیاش خانم هنرمندی از تلآویو است که اسم پیجاش keketit است و سردرش نوشته: «جهان، بوم نقاشی من است.» حالا توی پیجش چه چیزهایی دارد؟ نقاشی. چهجور نقاشیای؟ اینجور نقاشیای:
زیرش هم نوشته «هیچچیز ثابت نیست، مخصوصا عشق.» خب اگر شما باشید وقتی ببینید کسی در سادهترین شکل ممکن توانسته متفاوت از میلیونها آدم به مجسمهای بنگرد، آن را به چالش بکشد و معنای دیگری در آن بیابد، بنظرتان جالب و تحسینبرانگیز نمیآید؟
اینجور آدمها باید بیش باد تا جور دیگر دیدن را به ما بیاموزند. تا وقتی همه چشمشان به یک راه خشک میشود، راه دیگری بیابند.
البته کار تجاری هم میکند و برخی از کارهایش را قاب کرده یا طرحش را روی وسایل مختلف زده و میفروشد. طرحهایی را روی جوراب هم میزند. جدیداً متوجه جوراب و طرحهای منحصربهفرد شدهام که چقدر برای برخی افراد دوستداشتنی و مهم است. اولیاش امیلیا کلارک در فیلم «من پیش از تو» بود. وقتی که ویل، از صحبتهای کلارک علاقهاش به آن جوراب شلواری مسخره را فهمیده و آن را به عنوان هدیه تولدش خرید، کلارک از دیدن آنها بال درآورد.
در شبکههای اجتماعی هم تصاویری از جورابهایی با طرحهایی خاص را دیدهام که برخی افراد خیلی خیلی به آن علاقه نشان میدهند. ولی در من حس خاصی بر نمیانگیزانند. شاید رازی در آن است که فقط خودشان میدانند! این هم عکس جورابهایی که طرحهای نقاشی رویشان است و فروخته میشود: