میخواستم چندتا عکس جدید توی پوشه عکسهای اینجا بریزیم که چشمم به این عکس افتاد. نمودار تعداد نوشتههایم برحسب ماههای سال است. از آغاز نوشتنم تا آخر اردیبهشت ۹۹. خرداد پارسال کشیده بودمش و میخواستم اینجا هم دربارهاش بنویسم. ولی به خاطر تاخوردگی خفیف(مگر سرماخوردگی است عزیزم؟) گوشه سمت راست بالا منصرف شدم و گفتم حالا که به سیودو نوشته در ماه رسیدهام، بگذار چند ماه سیتایی دیگر هم بنویسم تا نمودارم چشمگیرتر شود و بعد دربارهاش بنویسم. اما کدام کار به تعویقافتادهای انجام شده که این دومیاش باشد؟
تمام نوشتههای این سه سالم حذف شدهاند و چون بکاپ نگرفته بودم دیگر امکانی برای بازگرداندنشان نیست. حالا این تصویر تنها بازمانده آنهاست. البته که نوشتن اصلی درون هر کس رخ میدهد و اثرش هم تا همیشه در او باقی میماند. تمام آن نقطههای بالا و پایین من هستم. منی که سعی میکردم از کلمات برای خودم بالهایی بسازم و اوج بگیرم. اوایلش کمی که بلند میشدم، با کله زمین میخوردم. مثل بچهای که تاتی تاتی میکند ولی هنوز نمیتواند خوب راه برود. توی ذهنم ادامه این نمودار را میکشم. همچنان بالا و پایین دارد. آخرین و دشوارتریناش همین دفعهٔ آخر.
به نظرم، موانع و دشواریهای مسیرمان ما را در مقابل دشواریهای بعدی زندگی آببندی میکند. دفعات بعدی مقاومتر میشویم.
هیچ مسیری مستقیم نیست. داشتن انگیزههای پنهانیای که هیچ چیز و هیچ کس نتواند آنها را سرکوب کند، بزرگترین قدرت ما در این جهان است. این انگیزههای پنهانیمان را متوجه نمیشویم مگر اینکه دست به کاری بزنیم و ببینیم که نمیتوان از آن دست بکشیم.