امروز نیم ساعت را با مهدیه دختر دایی 7 سالهام به صحبت کردن گذراندم. از درس و مدرسه و کارتون و اینها میپرسیدم و او هم توضیح میداد با ذوق و بامزه حرف میزد. یکبار دیگر هم دوتایی به خرید رفته بودیم من قفسه را پیدا کردم و از او خواستم که به سلیقه خودش طرحی را انتخاب کند، یک حق انتخاب ساده به او دادم. از ای رفتارها حس خوبی دریافت میکنم فکر میکنم برای بچهها هم همینطور باشد. تصورم از بچه ها بازی کردن با یکدیگر یا با گوشی و تبلت است یا سرگرم کلاس و درس و مدرسه شان است. امروز به اهمیت گوش کردن به صحبتهای بچه ها پی بردم اینکه دوست دارند کسی نظرشان را بپرسد و گوش بدهد، تعریف کردن را دوست دارند خصوصا برای یک نفر بزرگتر از خودشان. توجه ما را دریافت میکنند و سرگرم صحبت میشوند.
پدرم مدتی قبل، صحبتهایم در راه برگشت از مدرسه وقتی کلاس سوم ابتدایی! بودم را برایم تعریف میکرد. اینکه در تمام طول مسیر حرف میزدم و سوال میپرسیدم و از آرزوهایم میگفتم. نه اینکه دنبالم میآمد را یادم بود نه اینکه در راه صحبت میکردم. هر چند در تصور خودم دختر کم حرفی هستم اما بقیه اینطور فکر نمیکنند. با شنیدنشان یک چیزهایی یادم آمد انگار گرد و خاکی را از روی خاطرههایم پاک کرده باشم و شفاف شده باشد حالا برایم آشنا بود و حس خوبی داشت اینکه صحبتهای راه مدرسهام را دوباره میشنیدم. پدرم به من گوش سپرده بود و سپس آنها را در یادش سپرده بود.
میگویند گوش کردن به یکدیگر، نه اینکه منتظر بمانیم کسی صحبتهایش تمام شود تا نوبت ما شود بلکه توجه کردن و فهمیدن طرف مقابل، یکی از راههای یادگیری است. با گوش کردن میتوانیم پاسخ خیلی از سوالهایمان و نکات تازهای را دریافت کنیم.
از آن طرف قضیه همه ما نیاز داریم تا کسی به حرفهایمان گوش دهد و دریافت کنیم که فرد دیگری اهمیت صحبتهایمان را درک کرده است یک گوش کردن ساده بدون انتظار هیچ پاسخ پیچیده و فلسفی. نیازی که برآورده کردنش سختتر شده است. چون کمتر رو در رو صحبت میکنیم یا در شبکههای اجتماعی ارتباطات سطحی تر هستند و نمیتوانند صاحب سخن را سر ذوق آورند فقط از اهمیت و تاثیر شنیدن و شنیده شدن میتوانیم صحبت کنیم و آن را لایک کنیم.
” ای دوست، ای رفیق
گوشی همراهت را کمی پایین تر بگیر
همراهت را که ” منم” دست بالاتر !
ما داریم جزئیات صورت هم را از یاد میبریم…”
مریم عندلیب