اگر قرار باشد مدتی تنها در جنگل زندگی کنید و فقط بتوانید سه وسیله با خودتان ببرید، چه چیزهایی را میبرید؟ این پاسخ را دادم: هیچی، سعی میکنم از همونجا یه سری وسایل پیدا کنم و کارم رو راه بندازم. مجبور شوم از خلاقیتم استفاده کنم. مجبور!
به نظرم از آن سوالهای روانشناس مآبانه بود که میخواهند آن را به شغل مناسب و همسر دلخواه من ربط دهند.
اما فکر میکنم زندگی در جنگل شبیه ترک منطقه آسایش (comfort zone)، محیط امن یا کنج راحتی است. ویکیپدیا آن را اینگونه تعریف میکند:
« کنج راحتی، نشاندهنده مرزهای روانی است که فرد برای ایجاد امنیت دور خود میکشد و سعی میکند بیرون از آن قدم نگذارد. برای بیرون رفتن از این مرزها، فرد باید رفتارها و تجارب جدیدی را امتحان کند و اجازه دهد که محیط به آنها پاسخ دهد. تمام خواستهها و یادگیریهای ما در خارج از مرزهای کنج راحتیمان اتفاق میافتند.»
خارج شدن از کنج راحتی به اندازه زیست مسالمتآمیز با شیرها و گرگها شهامت و شجاعت میطلبد؛ از آن فقط میدانم که نباید با دم شیر بازی کنم و مراقب باشم روباه فریبم ندهد.
آدمها با هم فرق میکنند؛ بعضیها دل به دریا میزنند بعضیهای دیگر نه. اول کمی پایشان را در آب فرو میکنند، خنکی آب را بر پای شان حس میکنند لحظاتی میایستند به آنچه حس کردند فکر میکنند پایشان را بیشتر در آب فرو میبرند سرمایش را بیشتر از دفعه پیش حس میکنند به جای اولشان بر میگردند. به آب خیره میشوند. حس سرما که پرید دوباره به آب خیره میشوند. اینبار، با آمادگی بیشتری وارد آب میشوند، سرما و خیس شدن را به جان میخرند و پیشتر میروند و میروند.
من دسته دوم را ترجیح میدهم، نمیتوانم یکهو کنج راحتیام را ترک کنم. اما میشود رفتن را آسان کرد. چیزی به ذهنم میرسد شبیه این که: آیا در هر لحظه، کاری مهمتر و ارزشمندتر از آنچه انجام میدهید وجود دارد؟ اگر بله، پس چرا انجامش نمیدهید؟ اگر این سؤال را ملکه ذهنم کنم و در پنجاه درصد مواقع، یا اصلا نه، دوبار در طی شبانه روز به آن عمل کنم، آرام آرام از کنج راحتیام خارج شوم.
این کار مهمتر و باارزشتر میتواند ترجیح گوگل باشد بر شبکههای اجتماعی؛ میهمان یک وبلاگ باشم که نویسندهاش به دور از هیاهوی شبکههای اجتماعی که صدا به صدا نمیرسد نقطه نظراتش را به اشتراک میگذارد یا به جای مطالب رتوریکال و بده بستان لایک، به خواندن مقالههای بلند ترجمان علوم انسانی عادت کنم، ده صفحه بیشتر کتاب بخوانم ، درستکردن یک غذای جدید حتی بدمزه را به خوردن غذاهای تکراری ترجیح دهم یا…
شما چگونه رفتن را آسان میکنید؟
پینوشت: تصویر این پست « عطر یاد» نام دارد و اثری از خانم نادیا ساکت است.