یک:
میدونستی اگه یه شعر خوش آب و رنگ در حوالی گوشهات طنینانداز بشه، ناخودآگاه میوفته توی دهنت؟
منم تا امروز نمیدونستم. تو که چشمات خیلی قشنگه، داشت توی یه کلیپی در گوشی یه نفر دیگه پخش میشد. تموم شد. اصلا داشتم یه مروری روی ترجمهای که دستم بود میکردم که دیدم دارم با خودم میخونم تو که چشمات خیلی قشنگه رنگ چشمات خیلی عجیبه … دیدم چقدر کلمات آهنگین رومون تأثیرگذارن. چه قدرتی دارن.
دو:
ایام قرنطینه کلیپ حافظخوانی امیلیا کلارک رو دیده بودم. ولی اصلا شعرش نظرم رو نگرفته بود. امروز توی یه سرچی، اتفاقی شعرش رو دیدم و میخکوب شدم. الله اکبر از این همه زیبایی! تا اونجایی که من خوندم، شعر برای حافظ نیست و نزدیک به یکی از شعرهای حافظ هست. ولی ظاهرا رد پای حافظ هم به نحوی در این شعر وجود داره. شاعرش گفته توی خواب حافظ رو دیدم که این شعر و چند شعر دیگه رو بهش داده. دستش درد نکنه، حتی خوابش هم منشأ برکت هست. این شعر هست:
.I wish I could show you when you are lonely or in darkness the astonishing light of your own being
«کاش میتوانستم وقتی که تنهایی یا در تاریکیها هستی، نور شگفتانگیز درونت را به تو نشان دهم.»