از تلاشی که برای روبهراه کردن روزهایم دارم خیلی خوشحالم. عیب و ایرادهای سپری کردن روزهایم را میبینم و به فکرشان هستم. اگر چشمانم را بر آنها ببندم حل نمیشوند. خیلیها را میبینم که به عادتهای روزانهشان کاملا خو گرفتهاند و به فکر بهبود آن نیستند. اصلا با برخیشان نمیتوان در اینباره صحبت کرد. فکر میکنند این نحوهٔ سپری کردن زمانمان وحی منزل است و نباید تلاشی در جهت تغییر دادنش کرد.
اولویتبندی کردن کارهایمان و طبق آن رفتار کردن کار آسانی نیست. باید از یکسری افراد و چیزها بزنیم و همیشهٔ خدا افرادی هستند که از دستمان گله خواهند کرد. بگذار گله کنند. در کل، سختمان خواهد بود، اما یک اطمینانی در درونمان داریم که در مسیر درستی حرکت میکنیم. در این مسیر ماندن است که سخت است. برای من، نوشتن بهترین ابزاری است که درباره خودم و کارهایم بهم بازخورد میدهد و میتوانم اصلاحشان کنم. نوشتن یک هشداردهندهٔ درونی است که وقتی از عملکرد بهینهمان فاصله میگیریم، به صدا در میآید.
نوشتن اول از همه، خودمان را روبهراه میکند و ما را به سوی ایجاد عادتهای مفیدتر و زندگی رضایتبخشتر سوق میدهد. ساختن این عادتها و پایبندی به آن کار بسی دشوار است. شاید ماهها یا سالها طول بکشد تا یک عادت خوب در ما نهادینه شود، اما از دست دادن آن خیلی آسان اتفاق میافتد. یکی دوبار پشتگوشاندازی، یک حواسپرتی یا اضافه شدن یک برنامهٔ جدید میتواند ما را نسبت به آن سرد کند.
نوشتن مراقبت میخواهد، روی دور افتادن مراقبت میخواهد. حواسمان نباشد حواسپرتیهای کوچک، عادتهای جدید اما حسابنشده، مثل موریانه به جان برنامههای روزانهمان میافتند و آن را از پایه خراب میکنند.
واقعا از این پست لذت بردم.
حرف های خوبی توی این پست زده شد که حتما تبلیغ این پست رو می کنم…
شما لطف دارید. ممنونم