امروز بعد از صحبتهای دوستی جرقهای توی ذهنم خورد درباره اینکه از آنهایی که کار یا تمرینی را وسط راه رها کردهاند، دلایلشان را بپرسیم. آنها احتمالا موانع بر سرِ راه ما نیز هستند که میتوانیم از آنها آگاه و برایشان آماده شویم.
خودش از خوبان باشگاه و رژیم است. میگفت باشگاهش را ادامه نداده. گفتیم چرا؟ گفت یک، چون باشگاهش نزدیک محل کارش بوده و به خاطر عرق کردن زیاد، حتما باید بعد از باشگاه دوش میگرفته که حمامی در دسترسش نبوده است. تابستان هم که هست (بود) خوب است که رعایت خودش و دیگران را میکند. دو، به خاطر سنگین بودن تمرینهایش، سه، به خاطر کرونا و چهار، به خاطر هزینهاش.
از افرادی که موضوع در ذهنشان شفاف است خوشم میآید. از آنهایی که با سخاوت اطلاعات اینجوری را در اختیار دیگران میگذارند حتی بیشتر خوشم میآید. الان مثلا اگر بخواهم باشگاه بروم، یک دید خوبی از ادامه کار دارم و برایش آمادهترم. دوری و نزدیکیاش، صرف زمانی برای دوشگرفتن، مناسب بودن تمرینها و هزینهاش را باید در یک دوره زمانی کوتاه، متوسط و بلند بسنجم و ببینم اصلا امکانش هست یا نه.
چند جلسه اول هر کاری را که شور و شوق داریم، باید ببینیم وقتی شور و شوقمان کمرنگ شد هم میتوانیم ادامه دهیماش؟ گاهی یک دوش گرفتن به سختترین کار دنیا تبدیل میشود یا تمرینهای سنگین میتوانند زمینگیرمان کنند و از کارهایمان باز دارند. منظورم ترسیدن و سراغشان نرفتن نیست؛ منظورم آگاه شدن و آماده شدن برایشان است. حداقل کمی جلوتر از دیگران دست از کار بکشیم.
برای کارهای دیگر هم مفید است. از وسطِ راه ماندهها بپرسیم چرا وسط راه ماندهاید؟ دلایلشان را بدانیم و گوشهای برای خودمان بنویسیمشان. به کارهای نیمهنصفه مانده خودمان هم رجوع کنیم و علتهایش را از خودمان بپرسیم و باز هم در همان گوشه برای خودمان بنویسیمشان. چشمهایمان به حقایقی باز خواهد شد و احتمالا برای برنامههای بعدیمان کمککننده باشد.